چگونه لیست اهداف بنویسیم؟ همهی ما اهداف و برنامههای گوناگونی برای زندگیمان در نظر داریم، اما در ذهنمان شناور هستند و نمیدانیم چگونه آنها را مکتوب کنیم؛ شناور بودن همانا و حس سردرگمی و نداشتن برنامهی منسجم هم همانا! این را به عنوان فردی میگویم که تمام طول زندگیام با این مشکل درگیر بودهام و نمیدانستم روش صحیح و اصولی نوشتن اهداف چیست.
چگونگی نوشتن لیست اهداف میتواند ورق را برگرداند! زیرا اگر به شیوهی صحیحی نوشته شود، به ایدههای ذهنیمان نظم میدهد و مقاصد مورد نظرمان را دستیافتنی و واقعبینانه میکند. در این مقاله، بر اساس منابع معتبر، به سوال «چگونه لیست اهداف بنویسیم؟» پاسخ میدهیم و در مورد روشهای ساده و عملی نوشتن اهداف صحبت میکنیم. با ما همراه باشید.
چرا باید لیست اهداف بنویسیم؟
بیایید در قدم اول بررسی کنیم که نوشتن اهداف چه فوایدی دارد تا انگیزهی بیشتری برای این کار داشته باشیم. بسیاری از ما بیش از حد به تواناییهای ذهنی و حافظهمان تکیه میکنیم؛ در صورتی که نوشتن یک راه ساده و بیهزینه برای افزایش بهرهوری محسوب میشود.
1ـ وضوح عینکمان را افزایش میدهد!
هنگامی که ایدهها و برنامهها صرفا در ذهنمان قرار دارند، با سرعت ۱۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه ویراژ میدهند و ما از بالا، شاهد ویراژهای درهم و برهم هستیم! اما وقتی اهداف را روی کاغذ مینویسیم، انگار که دستشان را به صفحات کاغذ دستبند زدهایم و اکنون میتوانیم بررسیشان کنیم، اگر غیرواقعبینانه هستند اصلاحشان کنیم، ایدهها را با دانستههای قبلی ترکیب کنیم و ایدههای جدیدی بسازیم یا آنها را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنیم و اهداف روزانه بسازیم. (ساطورها را آماده کنید! خون و خونریزی در راه است!)
افزایش وضوح همچنین به ما کمک میکند اقدامات لازم برای رسیدن به اهداف را به صورت روشنی ببینیم و کمتر تمایل به فرار یا اهمالکاری داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
2ـ حس مسئولیتپذیری را بالا میبرد
وقتی اهدافمان را صرفا در ذهنمان نگه میداریم، ممکن است مسئولیت کمتری را هم برای رسیدن به آنها احساس کنیم. آنوقت با اقدامات پراکنده، قدمهای نامشخصی هم در جهت رسیدن به اهداف خود بر میداریم، اما دقیقا نمیدانیم که چه کاری باید انجام شود یا میزان پیشرفت چقدر بوده است و همهچیز در هالهای از ابهام باقی میماند.
وقتی اهداف را به صورت بلندمدت، ماهانه و هفتگی روی کاغذ مینویسیم، میدانیم که در قبال رسیدن به این مقاصد مسئولیت داریم و اگر تمرکز و استمرار نداشته باشیم، نتیجهی شیرینی هم در کار نیست!
3ـ باری از روی دوش حافظهمان برداشتهایم!
این حافظهی بینوای ما کلی مسائل رنگ و وارنگ برای به خاطر سپردن دارد، آنوقت ما وظیفهی خطیر به خاطر سپردن اهداف را هم روی دوشش میگذاریم و او مجبور میشود انرژی زیادی برای حفظ این اطلاعات مهم صرف کند. (اهداف یکی از مهمترین مسائل در زندگی اکثر ما هستند.)
اما وقتی اهدافمان را مکتوب میکنیم، این بارِ چند هزار تُنی را از روی شانههای نحیف حافظه برداشتهایم (!) و این موضوع به ما کمک میکند که بدانیم دقیقا برای رسیدن به چه چیزی تلاش میکنیم و متمرکز و باانگیزه بمانیم. (تازه همهی اینها اهمیت بیشتری پیدا میکند وقتی بدانیم که قدرت حافظهمان روز به روز در حال تحلیل رفتن است؛ زیرا از دوران تحصیل فاصله گرفتهایم و علاوه بر این، تلفن همراهمان مسئولیت حفظ اکثر اطلاعات را بر عهده دارد!)
4ـ انگیزهی اقدام کردن را در ما بالا میبرد
دکتر گیل متیوز، استاد روانشناسی در دانشگاه دومینیکن در کالیفرنیا، در باب فواید نوشتن اهداف، آزمایشی روی ۲۶۷ شرکتکننده انجام داد. او متوجه شد نوشتن اهداف، احتمال دستیابی به آنها را تا ۴۲ درصد افزایش میدهد! (وا حیرتا!)
یکی از دلایل این موضوع این است که نوشتن به ما کمک میکند بفهمیم که در ابتدای راه هستیم و اگر میخواهیم به سمت جلو حرکت کنیم، لازم است اقداماتی را به صورت منظم و برنامهریزی شده انجام دهیم. ممکن است بسیاری از ما در اقدام کردن مشکل داشته باشیم؛ به طور مداوم ایدههایی را در ذهنمان ایجاد کنیم اما در همان سطح ایده باقی بمانیم و وارد عمل نشویم. (نویسندهی این مقاله هم از زمرهی بیعملان است!)
اما نوشتن اهداف و برنامهی روزانه (که در ادامه چگونگی آن را توضیح میدهیم.) انگیزهی اقدام کردن را افزایش میدهد.
5ـ مقاومتها را کاهش میدهد
مغز ما تنبل است و ترجیح میدهد انرژیاش را برای بقا ذخیره کند؛ بنابراین وقتی ایدههایی در ذهنمان شکل میگیرند، به صورت طبیعی با مقاومتهای ذهنی روبهرو میشویم و نمیخواهیم به سمت جلو گام برداریم. راه غلبه بر این مقاومتها، تمرکز کردن روی هدف است و نوشتن به ما کمک میکند این تمرکز را ایجاد کنیم.
6ـ به ما این امکان را میدهد که پیشرفتها را اندازهگیری کنیم
زمانی که هدفهایمان در هالهای از ابهام قرار دارند، حتی در صورت اقدام کردن نمیدانیم چقدر در مسیر صحیح حرکت کردهایم و به مرور انگیزهمان را از دست میدهیم. اما وقتی به صورت واضح مشخص میکنیم که تا فلان بازهی زمانی به چه مقصدی میخواهیم برسیم، میتوانیم در گذر زمان پیشرفتهایمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و حس رضایت و شادی درونی را تجربه کنیم؛ همین موضوع انگیزهی ادامهی مسیر را افزایش میدهد.
بیشتر بخوانید:
چگونه لیست اهداف بنویسیم؟ شیوهی صحیح و اصولی برای تعیین اهداف
در بخش قبل اندر مزایای نوشتن اهداف بسیار سخن گفتیم! اکنون باید ببینیم که چگونه لیست اهداف بنویسیم تا مسیر پیش رویمان را واضحتر مشخص کنیم و بهرهوری و انگیزهمان را افزایش دهیم. به این منظور بهتر است اهداف را به سه دستهی سالانه، ماهانه و هفتگی تقسیمبندی کنیم که نوشتن هرکدام نکات مخصوصی دارد.
بخش اول: اهداف سالانه
یکی از اشکالات مهم هدفگذاری این است که تصویر بلندمدتی برای خودمان ایجاد نمیکنیم؛ صرفا یک تصویر کلی و مبهم در نظر میگیریم و برنامهریزی روزانه انجام میدهیم. اما از کجا بدانیم که دقیقا در طول روز چه کارهایی باید انجام شود؟ در نتیجه اهمیت دارد که در قدم اول، اهداف بلندمدتی را تعیین کنیم؛ البته بازهی زمانی میتواند متغیر باشد؛ مثلا اهداف سالیانه، اهداف دو ساله یا پنج ساله.
اهداف بلندمدت به ما کمک میکنند که هدفمندتر اهداف ماهانه، هفتگی و روزانه را مشخص کنیم و موثرتر قدم برداریم. اما چگونه اهداف سالیانه تعیین کنیم؟
1ـ در قدم اول لازم است اهداف سال گذشته را مرور کنیم
در گام اول میتوانیم اهداف سال گذشته را روی کاغذ بنویسیم تا بتوانیم مجددا آنها را مورد ارزیابی قرار دهیم و درباره مسیر پیش رویمان اندکی فکر کنیم. به عنوان مثال میتوانیم از نوشتن در مورد این پرسشها شروع کنیم:
- در سال گذشته به چه اهدافی رسیدهام؟
- در دستیابی به کدام اهداف شکست خوردم؟
- دلیل شکست خوردنم در رسیدن به این اهداف چه بود؟
- آیا علاقه نداشتم؟
- آیا کمبود مهارت دلیل ناتوانیام بود؟
- آیا لازم دارم برخی از کارها را برونسپاری کنم یا از افرادی کمک بگیرم؟
- آیا در برنامهریزی ضعیف هستم یا اهمالکاری زیادی دارم؟
- چرا درگیر اهمالکاری میشوم؟ موقع انجام دادن کارها چه احساسات ناخوشایندی را تجربه میکنم که به اهمالکاری روی میآورم؟
- چه چیزهای جدیدی آموختم؟
شاید فکر کردن به این پرسشها شاعرانه به نظر برسد؛ اما اگر واقعا به جواب این سوالها یا سوالات مشابه فکر کنیم و روی کاغذ بنویسیم، درک بهتری از بسیاری از مسائل پیدا خواهیم کرد و میتوانیم برای تعیین اهداف سال جدید بهتر عمل کنیم. (در مقالات «دلایل اهمال کاری» و «تفاوت اهمال کاری و تنبلی» بیشتر به موضوع اهمال کاری پرداختهایم پرداختهایم.)
2ـ در گام دوم ارزشهای عمیق قلبیمان را تعیین میکنیم
هر فرد ارزشهای درونی و خواستههای عمیقی دارد که هر چقدر بتواند در مسیر آنها حرکت کند، حس رضایت بیشتری را تجربه خواهد کرد؛ ارزشهایی مثل «یادگیری»، «خلق کردن»، «کمک کردن به دیگران»، «مفید بودن» و … . کشف ارزشهای درونی به ما کمک میکند که اهداف صحیحتری تعیین کنیم یا این ارزشها را به کارهایمان پیوند بزنیم.
مثلا اگر من فردی هستم که در حوزهی تولید محتوا کار میکنم و یادگیری یکی از ارزشهای قلبیام محسوب میشود، میتوانم یادگیری زبان را جزو اهدافم قرار دهم تا هم در مسیر این ارزش درونی حرکت کنم و هم از منابع معتبر انگلیسی برای پیشرفت کاریام استفاده کنم.
برای شناخت ارزشها، فکر کردن به پاسخ پرسشهای زیر کمککننده خواهد بود:
- چه چیزی واقعا برای من مهم است؟
- در حوزهی سلامت جسم و روان چه مواردی برایم اهمیت دارد؟
- چه ویژگیهایی در دیگران برایم جذاب به نظر میرسند؟
- در حوزهی شغلی بیشتر به دنبال تحقق چه موضوعاتی هستم؟
- به چه تفریح و سرگرمیهایی علاقه دارم؟
- میخواهم در زندگیام چه معنایی داشته باشم؟
- در کیفیت روابط شخصیام به دنبال ایجاد چه تغییراتی هستم؟
- چه هدفی از کسب درآمد دارم و چه چیزهایی را میخواهم محقق کنم؟
- پنج سال گذشته در چه شرایطی بودم؟
- اکنون در چه موقعیتی قرار دارم؟
- میخواهم پنج سال آینده در چه نقطهای باشم؟
در مقالهی زیر مفصلتر به موضوع ارزشها و اولویتها پرداختهایم:
ارزشها به ما کمک میکنند درک بهتری از تصویر کلی زندگیمان پیدا کنیم و بدانیم که دقیقا به چه چیزی میخواهیم برسیم و چرا. البته کشف خواستههای درونی کار راحتی نیست و به توقف و تفکر نیاز دارد؛ نوشتن یک ابزار مناسب برای کشف ارزشهاست.
3ـ در مرحلهی بعدی اهداف گوناگون را در دستههای مختلف تقسیمبندی میکنیم
در مرحلهی اول و دوم، توقفی داشتیم و در مورد خواستهها، مسیری که تا اینجا سپری کردهایم و تمایلات قلبیمان تفکر کردیم. اکنون درک بهتری داریم که احتمالاً کدام اهداف برای ما اهمیت بیشتری دارد. در این مرحله میتوانیم اهداف استخراج شده را در دستههای مختلفی تقسیمبندی کنیم؛ دستههایی مثل شغل، سلامت جسم، سلامت روان، روابط و سرگرمی.
دستهبندی به موضوعات مختلفی که در ذهنمان وجود دارد نظم میدهد و به ما کمک میکند تعادل را برقرار کنیم و فقط روی یک حوزه متمرکز نباشیم.
بیشتر بخوانید:
4ـ اهداف تعیینشده را از فیلتر SMART میگذرانیم!
در مقالهی «هدف گذاری smart» مفصلتر به این موضوع پرداختهایم؛ در این شیوهی هدفگذاری گفته میشود که اهداف صحیح ۵ ویژگی مهم دارند. این ویژگیها عبارتند از:
- واضح و مشخص هستند. هر چقدر بتوانیم جزئیات بیشتری را در مورد هدف مورد نظرمان مشخص کنیم، درک بهتری از نقطهای که باید به آن برسیم داریم. در بسیاری از مواقع، ابهام انگیزه را کاهش میدهد و به اهمالکاری منجر میشود.
- میتوان آنها را اندازهگیری کرد. در حقیقت، غیرقابل اندازهگیری بودنِ هدف یکی از مواردی است که ابهام را افزایش میدهد. باید بتوانیم اهداف بلندمدتمان را اندازهگیری کنیم تا بدانیم در هر ماه یا هر روز لازم است چه مقداری پیش برویم.
- واقعبینانه و دستیافتنی هستند. سنگ بزرگ نشانهی نزدن است! اهداف سخت و غیرمنطقی، یکی از دلایل پر رنگ اهمالکاری محسوب میشوند. زیرا ذهنمان ناخودآگاه میداند که مقصد تعیین شده با تواناییها و شرایطمان متناسب نیست و با مقاومت کردن اعتراضش را نشان میدهد!
- مربوط هستند! این مورد به همان گام دوم، یعنی شناخت ارزشها و خواستهها اشاره دارد. اهدافی که به مسیر زندگی یا ارزشهایمان مربوط هستند، انگیزهی بیشتری در ما ایجاد میکنند.
- بازهی زمانی مشخصی برایشان تعیین شده است. اگر مدت زمان رسیدن به اهداف را نامحدود در نظر بگیریم، تا مدت مدیدی برای انجام دادنشان معطل خواهیم کرد. بنابراین مهم است که برای هر هدفی زمان مشخصی تعیین کنیم؛ زمان تعیینشده باید منطقی و مناسب انتخاب شود.
5ـ وارد مرحلهی جذاب اولویتبندی میشویم!
بیایید مسیری که تا اینجا طی کردهایم را مرور کنیم؛ در قدم اول به مسیری که در سال گذشته سپری کردهایم نگاهی انداختیم و سپس بررسی کردیم که خواستهها و ارزشهایمان شامل چه مواردی هستند. در قدم سوم اهدافی که بر اساس ارزشهایمان استخراج کردیم را در دستههای مختلف جا دادیم تا ذهنمان نظم بگیرد. سپس هدفها را از لحاظ پنج ویژگی مهم بررسی کردیم و در این مرحله لازم است هدفهایی که دستهبندی و استاندارد شدهاند را اولویتبندی کنیم.
اگر مسیر را درست پیش آمده باشیم، اکنون لیستی از اهداف داریم و طبیعتا در بازهی زمانی یک ساله، تنها به تعدادی از آنها میتوانیم برسیم یا در مسیرشان حرکت کنیم. بنابراین در قدم پنجم یک کار سخت پیش رو داریم و باید اولویتها را تعیین کنیم. چه کارهایی در حال حاضر بیشترین اهمیت و تأثیر را در زندگیمان دارند؟ توجه مجدد به خواستهها و ارزشها در این مرحله هم میتواند کمککننده باشد. (اگر در این زمینه سردرگمی دارید، در کتاب «اصلگرایی» نوشتهی گرگ مک کیون به این موضوع پرداخته میشود.)
هنگامی که اولویتها را برای سال جاری مشخص کنیم، سپس میتوانیم به مرحلهی تعیین اهداف ماهیانه قدم بگذاریم!
بخش دوم: اهداف ماهیانه
در حقیقت میتوان گفت بخش اعظم و سخت کار را در مرحلهی تعیین اهداف سالیانه انجام میدهیم و سپس اهداف مشخص شده را به قسمتهای کوچکتری تقسیم میکنیم تا به اهداف ماهیانه و روزانه برسیم. گامهای تعیین اهداف ماهیانه به شرح زیر است:
1ـ اهداف سالانه را در ماههای سال تقسیم میکنیم
وقتی در این نقطه قرار گرفتیم، لازم است لیست اهدافمان را در ۱۲ ماه پیش رو تقسیم کنیم؛ این تقسیم کردن به شیوههای مختلفی میتواند انجام شود و به شرایط و خواستههایمان بستگی دارد. البته همانطور که گفتیم، شاید نتوانیم تمام لیست اهداف را در یک سال بگنجانیم. پس لازم است تعدادی از آنها را بر اساس زمان، ظرفیت و اولویتهایمان انتخاب کنیم.
تقسیمبندی ماهانه به شیوههای مختلفی میتواند انجام شود؛ مثلا برخی از اهداف که در زمان کوتاهتری به نتیجه میرسند را برای یک ماه مشخص در نظر بگیریم. یا هدفهای سالیانهمان که قابلیت اندازهگیری هم دارند را به ۱۲ قسمت تقسیم کنیم و بدانیم که چه حجمی از هر هدف را باید در یک ماه به سرانجام برسانیم.
بسیار اهمیت دارد که نتایج تقسیمبندیها را به صورت دقیق یادداشت کنیم تا قابلیت پیگیری یا بازبینی و اصلاح وجود داشته باشد. اصولی که در مورد اهداف سالانه گفته شد، در مورد اهداف ماهیانه هم وجود دارد؛ مثلا این که حجم کارها واقعبینانه انتخاب شوند، واضح و مشخص باشند و قابلیت اندازهگیری داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
2ـ پس از تقسیمبندی و تعیین کارهای هر ماه، اولویتهای روزانه را مشخص میکنیم
نکتهی بسیار مهم بعدی این است که در هر روز باید تنها یک اولویت اصلی وجود داشته باشد؛ کاری که بیبرو برگرد باید انجام شود! برای راحتی کار میتوانیم روی کاغذ، مثل تقویم از ۱ تا ،۳۰ روزهای ماه را بنویسیم و کنار هر شماره اولویت اصلی آن روز را یادداشت کنیم. (شاید سخت به نظر برسد؛ اما وقتی طبق مراحل پیش بیاییم و کارهای هر ماه را از قبل نوشته باشیم، تصویر بهتری داریم که هر روزی در هفته به چه اولویتهایی باید اختصاص داده شود.)
انجام دادن این مرحله کمک میکند که برای برنامهریزی روزانه هم سردرگمی کمتری داشته باشیم. اگر تعیین اهداف را مانند طراحی چهره در نظر بگیریم، در ابتدا یک طرح کلی ترسیم کردیم و کمکم جزئیات بیشتری اضافه میکنیم تا به کارهای روزانه برسیم؛ در این صورت، هر کاری که در روز انجام میشود، نقطهای از یک تصویر بزرگ و مطلوب است.
بخش سوم: برنامهریزی روزانه
در بخش قبل، اولویتهای اصلی هر روز را مشخص کردیم. بهتر است از شبِ قبل برنامهی هر روز را بنویسیم. اولویت اصلی را به عنوان مورد اول یادداشت میکنیم و بقیهی کارها را به ترتیب اهمیت در شمارههای بعد قرار میدهیم.
بسیاری از ما کارهای روزانه را صرفا به صورت یک لیست یادداشت میکنیم، اما ممکن است در پایان روز ببینیم که کارهای زیادی را تیک زدهایم ولی کارهای اصلی انجام نشدهاند! اولویتبندی و نوشتن کارها بر اساس میزان اهمیتشان، این مشکل را کمرنگ میکند. علاوه بر این، میدانیم که اولویت اصلی، در راستای رسیدن به اهداف سالیانه است و این موضوع انگیزهی ما را افزایش میدهد.
تمرکز و استمرار کلید طلایی رسیدن به اهداف محسوب میشود. با نوشتن اهداف سالیانه، به تقویت تمرکز کمک کردهایم و برنامهریزی صحیح ماهیانه و روزانه، به حفظ استمرار کمک میکند.
اشتباهات مهلک هدف گذاری!
به عنوان بخش آخر، بهتر است مختصری در مورد اشتباهات رایج در هدفگذاری صحبت کنیم. اشتباهاتی که گاهی مانند مانعهایی در طول مسیر عمل میکنند و شاید متوجه نباشیم که چرا نمیتوانیم رو به جلو حرکت کنیم.
- اهداف غیر واقعبینانه تعیین میکنیم. شاید زمانی که اهدافمان در ذهنمان هستند، فکر میکنیم منطقی و دستیافتنیاند؛ اما لازم است آنها را روی کاغذ بیاوریم تا بتوانیم به صورت دقیقتر بررسیشان کنیم. با نوشتن است که اشکالها مشخص میشود.
- بدون داشتن تصویر کلی، اهداف سالانه یا ماهیانه مینویسم. بسیاری از ما حوصله نداریم در مورد خودمان و خواستههایمان فکر کنیم! ترجیح میدهیم چیزهایی که در سطوح یک و دوی ذهنمان جذاب و مطلوب به نظر میرسند را به عنوان هدف برگزینیم. اما بین راه انگیزهمان را از دست میدهیم و نمیدانیم مشکل از کجاست. مرحلهی دوم یعنی فکر کردن به خواستهها و ارزشها این اشتباه را کاهش میدهد.
- اولویتبندی صحیحی نداریم. شاید نقش کمی برای اولویتبندی قائل باشیم و صرفا لیستی از اهداف تهیه کنیم؛ اما اولویتبندی صحیح کمک میکند نقشهی راه بهتری ترسیم کرده و پس از اقدام کردن حس رضایت بیشتری را تجربه کنیم.
- اهداف را یادداشت نمیکنیم. تا زمانی که هدف نوشته نشده باشد، صرفا یک آرزو است و جان و قدرت ندارد. هنگامی که شروع به نوشتن آن میکنیم، اولین قدمها را برای شروع مسیر برداشتهایم و در مورد برداشتن قدمهای بعدی جدیتر فکر میکنیم.
- اهداف بیش از حد ایمن انتخاب میکنیم! اهدافی که بیش از حد در ناحیهی امن قرار داشته باشند، به مرور خسته کننده میشوند. اهدافی که حس شور و انگیزه را در ما ایجاد میکنند، خارج از ناحیهی امن قرار دارند. (منبع)
کلام آخر
به پایان مقالهی «چگونه لیست اهداف بنویسیم؟» رسیدیم. شیوهای که توضیح دادیم، تنها یکی از شیوههای صحیح برای این کار است. شاید نیاز داشته باشید بر اساس ویژگیهای شخصیتیتان، از ترکیبی از چند شیوهی هدفگذاری استفاده کنید. در نهایت برنامهریزی یک اصل ضروری برای زندگی محسوب میشود و سردرگمیهای روزانه را کاهش میدهد.
شما تا کنون به چه روشهایی لیست اهدافتان نوشتهاید؟ نظرات و تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع:
- https://www.betterup.com/blog/setting-goals-for-2023
- https://www.behealthful.io/blog/monthly-goals