اشتباهات هدف گذاری

بررسی 20+ مورد از اشتباهات هدف گذاری و راه حل آن ها

شاید ADHD داری!

تمرکز پایین، اهمال‌کاری، خستگی، تصمیم‌های هیجانی، حافظه ضعیف و… اگر اینا رو داری، شاید مشکلت ADHD باشه!

نمودار موفقیت و پیشرفت صعودی نیست؛ سینوسی است و حسابی هم بالا و پایین دارد. اما گاهی وقت‌ها، ناگهان به خودمان می‌آییم و می‌بینیم از آخرین باری که نمودار سینوسی ما نوسان مثبت خاصی را تجربه کرده است، زمان طولانی می‌گذرد؛ یعنی به‌جای این که الگوی مشخصی از موفقیت و شکست را دنبال کند، در همان قسمت منفی جدول گیر افتاده است! در این شرایط، همه ما این 2 سؤال را از خودمان می‌پرسیم:

  • چرا نمی‌توانم برای اهدافی که تعیین کرده‌ام، تلاش کنم؟
  • چرا در میانه راه، ناگهان دست از تلاش برای رسیدن به اهدافم می‌کشم؟

بیایید ببینیم چطور اشتباهات هدف گذاری که حتی فکرشان را هم نمی‌کنید، این‌طور زندگی را سخت کرده‌اند!

اشتباهات هدف گذاری چیست؟

اولین مورد از اشتباهات هدف گذاری، این است که فکر کنید همه چیز تقصیر شما است!

همه ما زمان‌هایی را تجربه کردیم که طی آن‌، ناگهان بسیار پرانرژی می‌شویم و می‌خواهیم زندگی‌مان را از این ‌رو به آن رو کنیم. احتمال بروز این حالت تکانشی در هر زمانی وجود دارد؛ اما در مناسبات خاص مانند عید، روز تولد و غیره اوج می‌گیرد. هدف‌گذاری‌های این‌چنینی در بیشتر از 90 درصد مواقع، پوچ می‌شوند و افراد اهداف را در میانه راه رها می‌کنند؛ در نتیجه، احساسات منفی مانند ناامیدی، ناتوانی، افسردگی و غیره سراغشان می‌آید و تا مدت طولانی، دور هدف گذاری را خط می‌کشند.

این افراد به‌اشتباه فکر می‌کنند مشکل از توانایی‌هایشان است. به‌عنوان‌مثال، اگر نتوانند در هفته 60 صفحه کتاب بخوانند، به طرز وحشتناکی خود را سرزنش و تخریب می‌کنند؛ غافل از اینکه عوامل درونی و بیرونی زیادی وجود دارند که احتمال رسیدن آن‌ها به هدف، نحوه رسیدن و کیفیت آن را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. در ادامه، به تعدادی از اشتباهات هدف گذاری می‌پردازیم که هر کدام به‌نوعی، عوامل درونی و بیرونی عدم موفقیت افراد را مورد بررسی قرار می‌دهند:

1_ هدف گذاری غیرواقع‌بینانه

هدف گذاری غیرواقع‌بینانه شامل اهدافی است که به‌خودی‌خود واقعی و دست‌یافتنی محسوب می‌شوند؛ اما برای شخص شما نامناسب یا غیرممکن خواهند بود. به‌عنوان‌مثال، اگر تجربه ورزشی قبلی نداشته باشید و اصلاً اهل فعالیت بدنی نباشید، هدف گذاری روزانه 3 ساعت تمرین در باشگاه کار اشتباهی خواهد بود؛ زیرا بدن شما آماده این حجم از فعالیت نیست و با بالارفتن احتمال آسیب، خستگی مفرط و شوک عضلات، نتیجه عکس خواهید گرفت! از طرفی، اگر یک ورزشکار حرفه‌ای باشید یا تجربه هر گونه فعالیت بدنی مستمر داشته باشید، این هدف باتوجه‌به شرایط شخصی یا هدف به‌خصوص، برایتان مناسب خواهد بود.

2_ عدم تعادل بین اهداف شخصی و حرفه‌ای

بسیاری از افراد، اهداف استانداردی تعیین می‌کنند که تمام اصول هدف گذاری را در بر می‌گیرد؛ اما باز هم در اجرای آن‌ها شکست می‌خورند. علت اصلی این شکست، محدودکردن اهداف به یک حوزه خاص است؛ به‌عنوان‌مثال، تمام اهداف شهریورماه شما حول مسائل کاری می‌چرخد. در چنین شرایطی، شما زندگی خود را تک‌بعدی می‌کنید و عملاً به جز کارکردن، کاری ندارید! این باعث خستگی ذهن و جسم و مخدوش‌شدن روابط شخصی، خانوادگی و عاطفی شما خواهد شد؛ بنابراین، چنین ذهن شلوغی دیگر توان کارکردن و رسیدن به آن اهداف را نخواهد داشت.

 

 

بیشتر بخوانید:

 

 

3_ تعیین اهداف توسط دیگران

شکست در مسیر هدفی که توسط دیگران تعیین شود نه تنها قطعی، بلکه کاملا طبیعی است!

در بسیاری از موارد و مخصوصاً در کشور ما، افرادی مانند معلم، استاد، مربی، رئیس، والدین، دوستان و حتی اعضای فامیل به خود اجازه می‌دهند مسیر شما را برایتان تعیین کنند! به‌عنوان‌مثال، با وجود عدم علاقه شما به شغل معلمی، اصرار دارند که حتما باید تربیت‌معلم قبول شوید؛ زیرا از همان دوره دانشجویی حقوق دارد!

به اشتراک گذاشتن تجربیات، کمک به شما برای رسیدن به درک بهتری از شرایط و سایر موارد این‌چنینی قابل‌قبول و حتی مفید هستند؛ اما در نهایت، این شما هستید که باید سختی مسیر را به جان بخرید تا به هدف برسید! بنابراین، نباید اهدافتان را تحت تاثیر حرف‌های دیگران انتخاب کنید؛ بلکه باید با درنظرگرفتن حرف‌های دیگران، شرایط را به‌خوبی بسنجید و در نهایت، بهترین تصمیم را بگیرید.

4_ تعیین اهداف منفی

یکی از اصلی‌ترین مشوق‌های ما برای تلاش در مسیر رسیدن به هدف، دستیابی به یک خواسته است؛ یعنی چیزی که آن را با تمام وجود طلب می‌کنیم. با به‌کاربردن افعال و گفتار منفی برای توصیف یک هدف، ارزش و جذابیت مثبت و عاطفی آن از بین می‌رود؛ بنابراین هدف دیگر یک خواسته نیست، بلکه چیز ناخوشایندی است که می‌خواهیم از شرش خلاص شویم! باورتان بشود یا نه این فشار در اکثر مواقع منجر به رهاکردن هدف توسط فرد خواهد شد.

به‌عنوان‌مثال، شما نباید “می‌خواهم وزن کم کنم” را به‌عنوان هدف در نظر بگیرید؛ زیرا در این سناریو، شما در حال تمرکز روی چیزی (وزن) هستید که آن را نمی‌خواهید. به‌جای آن، بگویید “می‌خواهم سالم‌تر زندگی کنم.” یا به‌جای “نمی‌خواهم تا دیروقت کار کنم، ” بگویید “می‌خواهم زمان بیشتری با خانواده بگذرانم.”

5_ مکتوب نکردن هدف

یکی از بدترین اشتباهات هدف گذاری، ننوشتن آن روی کاغذ است.

در اغلب موارد، هر چیزی که نوشته شود، ارزش و رسمیت بیشتری برایمان دارد و به همان نسبت، تعهد بیشتری برای عمل به آن خواهیم داشت. ضمن آن که نوشتن، سرعت فکرکردن را کاهش می‌دهد و نظم مشخصی در افکار شما ایجاد می‌کند؛ بنابراین، ارزیابی شرایط راحت‌تر انجام خواهد شد. از طرفی، از دل برود هرآن‌که از دیده برفت! افکار در ذهنمان گم می‌شوند؛ اما نوشته‌ها همیشه جلوی چشممان هستند و مسیر را به ما یادآوری می‌کنند.

6_ عدم احساس ضرورت برای رسیدن به اهداف

در بسیاری از موارد، هدف نه‌تنها برایمان ارزشمند است، بلکه به‌نوعی مسئله مرگ و زندگی محسوب می‌شود! به‌عنوان‌مثال، اگر تا آخر این هفته بخشی از پروژه را انجام ندهید، اخراج می‌شوید و کل زندگی‌تان می‌رود روی هوا؛ اما باز هم هدف (انجام پروژه‌ها) را آن‌قدر که باید و شاید ارزشمند و ضروری نمی‌بینید که بخواهید از جایتان بلند شوید و انجامشان دهید! این اتفاق زمانی می‌افتد که شما ارزش هدف را به‌درستی درک نکرده باشید.

خیلی وقت‌ها، ما چیزی را می‌دانیم، اما آن را با جان‌ودل درک نکرده‌ایم. به‌عنوان‌مثال، می‌دانید اخراج‌شدن و قرارگرفتن در مضیقه مالی بد است؛ اما تابه‌حال شرایط مشابهی را تجربه نکردید و عمق ماجرا را درک نمی‌کنید. خب همیشه که نمی‌توان به تجربه تکیه کرد، پس باید آن را به‌صورت مصنوعی ساخت! هر زمان که احساس کردید زمان تلاش برای یک هدف مهم اهمال کاری می‌کنید، یک ‌قلم و کاغذ بردارید و هدفتان را بزرگ بنویسید. سپس، از هر گوشه‌اش خطی بکشید و یکی از دلایل ضرورت انجام را یادداشت کنید. به‌عنوان‌مثال، شما شغلتان را دوست ندارید؛ اما

  • حقوق مناسبی دارد،
  • وجهه اجتماعی شما بسیار به این شغل وابسته است،
  • ازدست‌دادن این شغل مساوی است با ازدست‌دادن خانه یا ماشین شما،
  • برای رسیدگی به کارها و تفریحات موردعلاقه‌تان به این شغل نیاز دارید،
  • کارنکردن اوضاع روحی شما را بدتر می‌کند و نباید تحت هیچ شرایطی بیکار بمانید،
  • در کارتان خوب هستید و حرفی برای گفتن دارید؛ بنابراین، بهتر است میدان را خالی نکنید و جایگاهتان را حفظ کنید.

 

 

بیشتر بخوانید:

 

 

7_ عدم انعطاف‌پذیری و انطباق با تغییرات

در جریان هدف گذاری، باید تغییرات خود و شرایطتان را در بازه‌های زمانی مشخص در نظر بگیرید.

زندگی به‌سرعت جریان دارد و به همان نسبت، شرایط اولیه شما هنگام تعیین هدف نیز دستخوش تغییر خواهد شد؛ بنابراین، باید هنگام برنامه‌ریزی اولیه و هدف گذاری، دوراندیش باشیم و موانع و چالش‌های احتمالی را بررسی کنیم.

به‌عنوان‌مثال، شاید زمانی که تصمیم به کاهش وزن گرفتید، در شرایط مالی مناسبی بودید و از پس هزینه‌های باشگاه برمی‌آمدید؛ اما این روزها کمی به مشکل خورده‌اید و دیگر نمی‌توانید هر روز به باشگاه بروید. در این شرایط، نباید صرفاً به دلیل بی‌نقص نبودن شرایط، تسلیم شوید و دست از تلاش بکشید. به برنامه اولیه خود مراجعه کنید و ببینید چه جایگزین‌هایی برای باشگاه در نظر گرفته بودید:

  • پیاده‌روی روزانه
  • تمرکز بیشتر روی رژیم و سالم خواری
  • ورزش در خانه با یوتیوب و دوره‌های آنلاین

به زبان ساده، هنگام هدف گذاری باید مسیر را به‌گونه‌ای انتخاب کنید که همیشه راهی برای تغییر و بهبود آن باتوجه‌به شرایط غیرمنتظره وجود داشته باشد.

8_ ناتوانی در مدیریت شکست یا ترس از آن

یکی از اشتباهات رایج هدف گذاری، ترس از شکست است.

متأسفانه، بسیاری از افراد حین تجربه شکست، اعتمادبه‌نفسشان را از دست می‌دهند، دست و پایشان را گم می‌کنند و دنبال مقصر می‌گردند! این دنبال مقصر گشتن نشان می‌دهد شما می‌دانید به‌اندازه کافی تلاش نکرده‌اید، اما نمی‌خواهید با این حقیقت روبه‌رو شوید؛ بنابراین با سرزنش دیگران بابت شکست خودتان، صورت‌مسئله را پاک می‌کنید و دنبال بهانه‌ای برای تسلیم‌شدن و دست از تلاش کشیدن هستید!

شکست‌خوردن در انجام کارهای تعیین شده برای رسیدن به هدف، نشان‌دهنده چالش‌برانگیز بودن آن‌ها برای شما است؛ یعنی هدفتان را مطابق با توانایی‌هایتان انتخاب کردید و نه‌تنها به هدف خواهید رسید، بلکه بر دانسته‌ها و تجربیات شما در طول مسیر اضافه خواهد شد. با این دیدگاه، دیگر کنترل و آرامشتان را حین مواجهه با شکست از دست نخواهید داد و به‌جای غصه خوردن، از اشتباهتان درس خواهید گرفت.

9_ تعیین اهداف متعدد

مثالی که اول این بخش به آن اشاره کردم را به‌خاطر دارید؟ همان طور که گفته بودم گاهی وقت‌ها ناگهان پر انرژی می‌شویم و می‌خواهیم همه چیز را تغییر دهیم؟ بیشتر افرادی که دچار این حالت‌های ناگهانی می‌شوند، افرادی هستند که به‌شدت از شرایط فعلی زندگی خود ناراضی‌اند؛ یعنی چیزهای زیادی برای تغییردادن دارند. به‌عنوان‌مثال، فرد باید درآن‌واحد

  • روزی 10 صفحه کتاب بخواند،
  • یک هنر یا زبان جدید یاد بگیرد،
  • هر شب یک قسمت سریال ببیند،
  • هر هفته یک فیلم سینمایی ببیند،
  • رژیم بگیرد و وزنش را کاهش دهد،
  • برای افزایش درآمد، دو ساعت اضافه‌کاری کند،
  • برای بهبود حال روحی، روزانه از خانه خارج شود و پیاده‌روی کند،

تا بتواند زندگی‌اش را به کیفیتی که می‌خواهد، برساند. اگر این اهداف را تک‌تک بررسی کنید، هیچ‌کدام دشوار نیستند؛ اما درصورتی‌که بخواهید از هیچ کاری نکردن در روز ناگهان این‌همه کار انجام دهید، مسلماً فرسوده می‌شوید! شکست‌خوردن در هدف گذاری این‌چنینی قطعی خواهد بود؛ اما فرد با مشاهده سادگی این موارد، خودش را سرزنش می‌کند و باور دارد مشکل از خود او است.

البته، زندگی هیچ‌کس تک‌وجهی نیست و مسلماً شما بیش از یک هدف در زندگی تعیین می‌کنید؛ زیرا باید بتوانید جنبه‌های کاری، عاطفی، خانوادگی و غیره زندگی را هم‌زمان پیش ببرید. به همین ترتیب، داشتن چند هدف اشتباه نیست؛ اما باید این 2 نکته در نظر گرفته شوند:

  • تعداد اهدافی که به‌صورت هم‌زمان تعیین می‌کنید نباید بیشتر از 3 تا 7 مورد در بازه زمانی 12 ماهه باشند.
  • بهتر است این اهداف، به‌نوعی مکمل یکدیگر باشند تا حین تلاش برای هر کدام، در حال قدم برداشتن برای دیگری هم باشید؛ به‌عنوان‌مثال، ایجاد عادت پیاده‌روی به روند کاهش وزن کمک خواهد کرد و تماشای سریال‌های کوتاه روند یادگیری زبان را بهبود خواهد بخشید.

 

 

بیشتر بخوانید:

 

 

10_ مشخص نکردن نقطه شروع

برای رسیدن به یک مقصد، اول باید ببینیم کجا ایستاده‌ایم.

برای سفر به جزیره کیش، روش‌های متفاوتی وجود دارد؛ اما اینکه کدام روش را انتخاب می‌کنیم ارتباط مستقیمی با محل سکونت ما یا همان نقطه شروع سفر خواهد داشت. یکی از اشتباهات هدف گذاری، همین درنظرنگرفتن شرایط اولیه هنگام تعیین هدف و انتخاب مسیر است. به‌عنوان‌مثال، شما می‌گویید که می‌خواهید لاغر شوید؛ اما هنگام انتخاب روش مناسب برای این کار توجه نمی‌کنید که

  • دقیقاً چقدر اضافه‌وزن دارید؟
  • به جز اضافه‌وزن مشکل جسمی دیگری هم دارید؟
  • باتوجه‌به شرایط شغلی و خانوادگی، در طول روز چند ساعت برای هدف وقت می‌گذارید؟
  • از نظر مالی تا چه حد می‌توانید برای باشگاه، رژیم‌های به‌خصوص، جلسات تراپی و غیره هزینه کنید؟
  • درصورتی‌که اختلالاتی مانند افسردگی یا اضطراب را تجربه می‌کنید، آیا احتمال پرخوری عصبی را نیز در نظر گرفته‌اید؟

11_ تعیین اهداف بر اساس ترندهای اجتماعی

گاهی وقت‌ها، ما با مشاهده رفتار یا ظاهر افراد در شبکه‌های اجتماعی، اهدافی تعیین می‌کنیم که نه‌تنها مناسبمان نیستند، بلکه در مواردی اصلاً خواسته قلبی و واقعی ما محسوب نمی‌شوند! تنها دلیلی که ما می‌خواهیم به هدف‌های این‌چنینی برسیم، جلب‌توجه، تحسین و اعتبار از سوی دیگرانی است که برای این هدف ارزش قائل هستند.

به‌عنوان‌مثال، ورزش‌کردن بسیار خوب است؛ اما به‌عنوان یک کارمند تمام‌وقت، آیا شما می‌توانید بدنی مشابه بدن مربی‌تان که از سن کودکی تمرین می‌کرده و چند مدال کشوری دارد، بسازید؟ اصلاً هزینه و تلاش برای این هدف دقیقاً چه ارزشی برای شما دارد؟ خواسته قلبی شما است، یا حاصل حسادت مقایسه خود با مدل‌های اینستاگرام؟ اهداف این‌چنینی معمولاً یا محقق نمی‌شوند، یا خیلی زود ارزششان را از دست می‌دهند؛ زیرا هیچ‌کدام خواسته خود شما نیستند.

12_ عدم تطابق اهداف تعیین شده با ارزش‌های شخصی و علایق فرد

یکی از اشتباهات هدف گذاری عدم تطابق اهداف با ارزش‌های شخصی و علایق فرد است. در بسیاری از موارد، ما مجبوریم به اهدافی برسیم که دوستشان نداریم؛ اما از نظر مالی و اجتماعی به نفعمان هستند. این مورد اشکالی ندارد، به‌هرحال زندگی همین است! مسئله از جایی شروع می‌شود که شما اهدافی مغایر با ارزش‌های شخصی خود انتخاب کنید که تنها کاربردشان، راضی‌کردن دیگران است.

به‌عنوان‌مثال، ادامه تحصیل برای شما ارزش نیست و معتقدید اگر زمانتان را صرف کار و کسب درآمد کنید، نتیجه بهتری می‌گیرید و خوشحال‌ترید؛ اما برای دل پدر و مادرتان یا بستن دهان مردم، خودتان را مجبور می‌کنید برای کنکور ارشد مطالعه کنید. در این سناریو، نه‌تنها زمان و انرژی ذهنی شما برای مطالعه تلف خواهد شد؛ بلکه قبول‌شدنتان یک داستان است و قبول‌نشدنتان یک داستان دیگر!

13_ خارج‌نشدن از منطقه امن

اصلی‌ترین مورد از اشتباهات هدف گذاری، تعیین اهدافی است که مطمئنید به آن‌ها میرسید و برایتان چالش برانگیز نیستند.

منطقه امن به محدوده ذهنی‌ای گفته می‌شود که در آن، همه چیز برایمان قابل‌پیش‌بینی و کنترل است؛ بنابراین، دچار ترس و استرس بیهوده نمی‌شویم. مشکل از جایی شروع می‌شود که حس آرامش این منطقه یک سراب است؛ زیرا نه به خواست خودمان، بلکه به‌واسطه ترس‌هایمان اینجا گیرکرده‌ایم! یکی از بدترین اشتباهات هدف گذاری، تعیین اهدافی است که ته دلتان، مطمئنید به آن‌ها می‌رسید و جای شکست ندارید.

فرض کنید شما در گل‌دوزی مهارت بالایی دارید و دیگر به مقام حرفه‌ای و استادی رسیده‌اید. اگر از این جا به بعد، تمام اهداف خود را در همین زمینه تعیین کنید یعنی در منطقه امنتان گیر افتادید و می‌خواهید تنها کارهایی را انجام دهید که آن‌ها را بلدید، نه کاری که می‌تواند شما را به چالش بکشد و چیزی به شما اضافه کند. به همین علت است که به‌جای یادگیری یک کار جدید (شیرینی‌پزی، نقاشی و غیره)، همچنان در حال زیرورو کردن سبک‌های تکراری گل‌دوزی هستید!

14_ باور به نقش هدف در خوشحالی دائمی

به طور طبیعی، رسیدن به هدف مساوی است با تجربه موجی از احساسات مثبت؛ اما برخلاف باور عموم، این اثر اغلب کوتاه‌مدت خواهد بود. دستیابی به هدف یک پیشرفت محسوب می‌شود، اما شرایط را به طور موقت تغییر می‌دهد؛ زیرا عامل اصلی به هیجان آمدن ما، طی‌کردن مسیر رسیدن به این هدف است. در جریان این مسیر، ما زحمت می‌کشیم، به چالش کشیده می‌شویم و به‌واسطه همین دو به خودمان افتخار می‌کنیم. وقتی به هدف برسیم:

  • این روند مفید و ارزشمند تمام می‌شود.
  • مزیتی که از آن هدف به دست آوردیم برایمان عادی می‌شود

و به همین ترتیب، خوشحالی ما کم‌کم رنگ می‌بازد. بسیاری از افراد در این مرحله ناامیدی مطلق را تجربه می‌کنند؛ زیرا فکر می‌کردند رسیدن به این هدف، زندگی آن‌ها را زیرورو خواهد کرد. غافل از اینکه ما خیلی سریع به داشته‌هایمان عادت می‌کنیم و همیشه به دنبال یافتن چیزهای جدید هستیم.

سایر اشتباهات هدف گذاری به شرح زیر هستند:

  1. عجله برای رسیدن به اهداف
  2. داشتن انتظارات غیرواقعی از خود
  3. هدف گذاری از اول هفته، ماه یا سال
  4. نداشتن برنامه مشخص و سردرگمی حاصل از آن
  5. نداشتن درک درست از روند و اصول هدف گذاری
  6. از دست‌دادن کنترل و تمرکز بیش از حد روی اهداف
  7. عدم دوراندیشی و نادیده‌گرفتن موانع و مشکلات احتمالی
  8. گفتن هدف به دیگران و تاثیر منفی گفتار آن‌ها روی شما
  9. مساوی دانستن ارزش فردی خود با موفقیت در رسیدن به هدف
  10. عدم تعیین اهداف استاندارد، قابل‌دستیابی، مشخص و قابل‌اندازه‌گیری
  11. عدم تعیین زمان‌بندی مناسب و منطقی باتوجه‌به شرایط شما و نوع هدف
  12. باور نداشتن به خود و فکر این که هر کاری کنید، باز هم موفق نخواهید شد.
  13. عدم معاشرت با افراد موفق و هدفمندی که می‌توانند راهنما و مشوق شما باشند.
  14. عدم حضور یک راهنما یا یک دوست قابل‌اعتماد برای راهنمایی و تلنگرزدن به شما
  15. پایین آوردن استانداردها و تغییر اهداف هنگام تجربه شکست و دشواری‌های خفیف
  16. عدم بررسی روند پیشرفت و سرزنش خود با کم‌رنگ جلوه‌دادن موفقیت‌ها و بزرگ‌نمایی شکست‌ها

کلام آخر

اگر دقت کرده باشید، تقریباً تمام اشتباهات هدف گذاری ناشی از این دو مورد هستند: درک نادرست از روند هدف گذاری و فقدان خودشناسی! امیدواریم با اصلاح این دو، کیفیت زندگی و هدف‌گذاری‌هایتان را بالا ببرید!

منابع:

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *